روایت یکم
دبیرستان بودم، روی تبلتم یه ویدیو به بابام نشون دادم، وقتی تموم شد زد ویدیوی بعدی، یه فیلم پورن بود؛ که خب خیلی طبیعیه واسه کنجکاوی یه نوجوون. انقدر منو زد که دهنم پر خون شد و گوشی و تبلتم رو ازم گرفت، میگفت: "تو جنده ای، اینارو میبینی که یاد بگیری و تمرین کنی وقتی میخوای زیر مردا بخوابی".
زمین افتاده بودم انقدر جفت پا پرید رو شکمم، انقدر پاشو گذاشت رو صورتم و له کرد صورتم رو. مامانم هم به جای اینکه نجاتم بده، با هیجان میگفت حقشه محکم تر بزن، مثل مربیای کشتی کج تشویقش میکرد. نمیذاشت دیگه درس بخونم میگفت نمیخوام کنکور بدی، دو ماه دیگه که دیپلمت رو گرفتی میشینی تو خونه. میدمت به یه معتاد که روزی ده بار کتکت بزنه.
شبش اومد نشست بالا سرم گفت: "من نمیتونم بکشمت، به اندازه کافی بی آبرومون کردی، بخاطر خواهر و مادرت پاشو ببرمت سوار یه پرایدت کنم ترمزشو ببرم، بریم تو جاده، بریم زیر یه تریلی دوتایی، من نمیتونم با این ننگ زندگی کنم".
با ماسک میرفتم مدرسه و مقنعم رو تا رو ابروهام میکشیدم پایین که جای زخم و کبودیها پیدا نباشه، ولی بازم گوشه چشمم که زخم و کبود بود پیدا بود. هنوزم بعد از پنج، شش سال یه نافرمانی کوچیک کنم اون روزا رو جلو چشمم میاره و میگه اگه همون موقع کشته بودمت تا الان دیگه هیچکس یادش نبود وجود نحست تو این دنیا بوده.ولی تو فامیل همه فکر میکنن من ایده آل ترین پدر دنیا رو دارم.
دبیرستان بودم، روی تبلتم یه ویدیو به بابام نشون دادم، وقتی تموم شد زد ویدیوی بعدی، یه فیلم پورن بود؛ که خب خیلی طبیعیه واسه کنجکاوی یه نوجوون. انقدر منو زد که دهنم پر خون شد و گوشی و تبلتم رو ازم گرفت، میگفت: "تو جنده ای، اینارو میبینی که یاد بگیری و تمرین کنی وقتی میخوای زیر مردا بخوابی".
زمین افتاده بودم انقدر جفت پا پرید رو شکمم، انقدر پاشو گذاشت رو صورتم و له کرد صورتم رو. مامانم هم به جای اینکه نجاتم بده، با هیجان میگفت حقشه محکم تر بزن، مثل مربیای کشتی کج تشویقش میکرد. نمیذاشت دیگه درس بخونم میگفت نمیخوام کنکور بدی، دو ماه دیگه که دیپلمت رو گرفتی میشینی تو خونه. میدمت به یه معتاد که روزی ده بار کتکت بزنه.
شبش اومد نشست بالا سرم گفت: "من نمیتونم بکشمت، به اندازه کافی بی آبرومون کردی، بخاطر خواهر و مادرت پاشو ببرمت سوار یه پرایدت کنم ترمزشو ببرم، بریم تو جاده، بریم زیر یه تریلی دوتایی، من نمیتونم با این ننگ زندگی کنم".
با ماسک میرفتم مدرسه و مقنعم رو تا رو ابروهام میکشیدم پایین که جای زخم و کبودیها پیدا نباشه، ولی بازم گوشه چشمم که زخم و کبود بود پیدا بود. هنوزم بعد از پنج، شش سال یه نافرمانی کوچیک کنم اون روزا رو جلو چشمم میاره و میگه اگه همون موقع کشته بودمت تا الان دیگه هیچکس یادش نبود وجود نحست تو این دنیا بوده.ولی تو فامیل همه فکر میکنن من ایده آل ترین پدر دنیا رو دارم.
این پست را در اینستاگرام ببینید
آخرین پست ها
-
AI’s adviseren Inspectie JenV: Onderzoek politieoptreden bij moord op Narges Achikzei
-
Eerwraak in Almere: lichaam van vermiste Syrische vrouw gevonden, ex-man voortvluchtig
-
Interactieve visualisatie van getuigenissen over de brandmoord op Narges Achikzei in Zeist
-
Femicide in Kermanshah, Iran: Jonge vrouw vermoord door haar ex-man
-
16-jarig meisje vermoord door vader wegens TikTok-account in Rawat, Pakistan
-
Man (35) steekt zijn ex-vrouw (41) in brand in Helchteren, België
-
Heeft politie Zeist een islamitische eermoord verdoezeld? 240 getuigenissen wijzen erop
-
Eerwraak in Golestan, Iran: Mobina Kandabi vermoord door haar echtgenoot
-
Femicide in Amsterdam-West: 30-jarige Dragana doodgestoken door haar ex-partner
-
Eerwraak in Den Haag: twaalf jaar cel voor de twee daders