روایت سی و نهم

من چند سال قبل تو ماشین با پسر بودم که پلیس ما رو‌ گرفت. تو مسیر که ما رو‌ می‌بردن‌ کلانتری به من گفتن پدرت باید تو رو بکشه، همچین بچه ای ننگه! چرا؟ چون با پسر تو ماشین بودم!!!

منو با دستبند بردن بازداشت و حتی وقتی پدرم اومد نمی‌ذاشتن نزدیک منِ متهم شه، شاید باورتون نشه چیا به پدرم گفتن، اگه پدر منم یه آدم معتادِ غیرتی بود منم الان زنده نبودم!! حتی سر این موضوع داشتم از دانشگاه اخراج می‌شدم. فکر می‌کنین چند درصد از دخترا سر همچین آدمایی اذیت شدن.

من واقعا خیلی خوش شانس بودم بخاطر همچین پدری، چون تو مسیر بازداشت تا دادگاه خانوم متاهلی که مارو همراهی می‌کرد با یه سرباز شوخی می‌کردن و می‌خندیدن، خب همین موضوع باعث شد پدرم شکایت کنه که دخترش رو به جرم زندانی کردن ولی خودشون بدترن. همیشه پدران مقصر نیستن این جامعه اس که همچین پدری تربیت می‌کنه. این داس غیرت همیشه و همه جا با ماس حتی اگه یه پدر خوب داشته باشیم.

 

این پست را در اینستاگرام ببینید

 

Geplaatst in honor violence en getagd met .