روایت ششم
۲۶سالمه، ۲۲ساله که بودم برادرم که از خودم یک سال و هفت ماه کوچیکتره به شدت کتکم زد چون تو خونه مطرح کردم که همکلاسیِ دانشگاهم من رو رسوند.من تا اون لحظه هیچ دوست پسری نداشتم و حتی فکرشم نمیکردم که همچین برخوردی از خانواده ام بشه. پدرم در حالی که داشتم کتک میخوردم برادرم رو تشویق میکرد و مادرم میگفت حق داره چون غیرت داره.
باورم نمیشد دارم این صحنه ها رو میبینم. از اون به بعد برادرم حکم سرپرست منو داره و همچنان تحت حمایت پدر و مادرمه. گوشیم رو هک میکنه و هرکاری که میکنم رو به خانواده ام گزارش میده. من برای بیرون رفتن باید از برادر کوچیکترم اجازه بگیرم. حتی اتاقم با برادرم یکیه. قبل از گرونیا پولام رو جمع کرده بودم که بتونم خونه جدا بگیرم ولی دیگه هیچ وقت پولم به یه خونه مستقل نمیرسه.
قید ازدواج رو به طور کامل زدم. چون دلم میخواد قبل ازدواج چند سالی دوست بمونم که بشناسمش ولی شرایطش رو ندارم. برادرم هرجا میرم تعقیبم میکنه و حتی یه بار آبروم رو جلوی دوستم برده.
مشکلم به نظر حاد نیست ولی حس میکنم بیماری روانی پیدا کردم. یه بار خیلی ناخودآگاه داشتم فکر میکردم اگه از طبقه چهارم خودم رو پرت کنم چقدر درد میکشم. به خودم که اومدم باورم نمیشد..
۲۶سالمه، ۲۲ساله که بودم برادرم که از خودم یک سال و هفت ماه کوچیکتره به شدت کتکم زد چون تو خونه مطرح کردم که همکلاسیِ دانشگاهم من رو رسوند.من تا اون لحظه هیچ دوست پسری نداشتم و حتی فکرشم نمیکردم که همچین برخوردی از خانواده ام بشه. پدرم در حالی که داشتم کتک میخوردم برادرم رو تشویق میکرد و مادرم میگفت حق داره چون غیرت داره.
باورم نمیشد دارم این صحنه ها رو میبینم. از اون به بعد برادرم حکم سرپرست منو داره و همچنان تحت حمایت پدر و مادرمه. گوشیم رو هک میکنه و هرکاری که میکنم رو به خانواده ام گزارش میده. من برای بیرون رفتن باید از برادر کوچیکترم اجازه بگیرم. حتی اتاقم با برادرم یکیه. قبل از گرونیا پولام رو جمع کرده بودم که بتونم خونه جدا بگیرم ولی دیگه هیچ وقت پولم به یه خونه مستقل نمیرسه.
قید ازدواج رو به طور کامل زدم. چون دلم میخواد قبل ازدواج چند سالی دوست بمونم که بشناسمش ولی شرایطش رو ندارم. برادرم هرجا میرم تعقیبم میکنه و حتی یه بار آبروم رو جلوی دوستم برده.
مشکلم به نظر حاد نیست ولی حس میکنم بیماری روانی پیدا کردم. یه بار خیلی ناخودآگاه داشتم فکر میکردم اگه از طبقه چهارم خودم رو پرت کنم چقدر درد میکشم. به خودم که اومدم باورم نمیشد..
این پست را در اینستاگرام ببینید
آخرین پست ها
-
Heeft politie Zeist een islamitische eermoord verdoezeld? 240 getuigenissen wijzen erop
-
Eerwraak in Golestan, Iran: Mobina Kandabi vermoord door haar echtgenoot
-
Femicide in Amsterdam-West: 30-jarige Dragana doodgestoken door haar ex-partner
-
Eerwraak in Den Haag: twaalf jaar cel voor de twee daders
-
Eerwraak in Khoy, Iran: Setareh Moesipoer doodgeschoten door haar zwager
-
Femicide in Iran: Nieuw rapport toont alarmerende stijging in 2024
-
Femicide in Eslamshahr, Iran: 18-jarige Fatemeh Soltani vermoord door haar vader
-
Poging tot eerwraak in Kiel: vader en twee zonen aangeklaagd
-
Eerwraak in Eslamabad-e Gharb, Iran: 12-jarige Aylar Zaherpour vermoord door vader
-
Eerwraak in Sindhanur, India: Drie Krijgen Doodstraf, Negen Krijgen Levenslang