زمانی که فاجعهای رخ میدهد، حال طبیعی باشد یا غیر طبیعی؛ جنگ باشد یا زلزله، برای بهتر بررسی کردن ابعاد ماجرا احتیاج به یک خوانش زنانه نیز وجود دارد تا بتوان به اعماقی از فاجعه که از چشم آدمی دور میمانند، پی برد. به مناسبت سالگرد زلزله بم به سراغ یکی از نیروهای امدادی که ۶ ماه از عمر خود را صرف کمک به مردم زلزلهزده بم کرده بود رفتم؛ مهندس علیرضا سعیدی، دبیرکل جمعیت کاهش خطرات زلزله ایران و موسس تیم نجات موج پیشرو. حاصل گفت و گوی ما شد چند جملهای که میخوانید.
طبق گفتهی ایشان در زمان زلزلهی بم مرکزی برای آسیبدیدگان نخاعی دایر شد به نام مرکز مصدومین نخاعی امام رضا. از ۷ نفر زن پرسیده شد که دقایقی که زیر آوار بودند تحت چه شرایط جسمیای قرار داشتند؟ چه علائمی را حس میکردند؟ از آن ۷ نفر همگی علائمی داشتند که نشان میداد دچار آسیب نخاعی شده بودند. آن روزها و ماهها بم به صحرای محشر شباهت بیشتری داشت تا شهری که شهد شیرین خرما و رطب از نخلهایش میچکد. مدت زیادی نیروی امداد نبود و بعدتر به تعداد نیروها افزوده شد.نیروهای هلال احمر اغلب مرد بودند و حرفهای. ولی به علت تاخیر در رسیدن خیلی از خانوادهها خود دست به کار شده بودند و اعضای خانواده را غیر حرفهای و غیر اصولی از زیر آوار بیرون کشیده بودند. ذات ادمیزاد است دیگر. ترجیح میدهد فلج شود اما بماند. بماند و زندگی کند. اما بعد از رسیدن امدادگران مرد ماجرا فرق کرد. تعدادی از مردان چند خانواده اجازهی نزدیک شدن امدادگران مرد را به آواری که به اصطلاح نوامیسشان در زیر آن مدفون و گرفتار شده بودند، ندادند و خود برای بیرون کشیدن آنها اقدام کردند؛ کاملا غیر حرفهای و بدون داشتن ذرهای تخصص. آن زنان گرفتار طبق بررسی علائم اولیه صرفا دچار «آسیب نخاعی» شده بودند اما ناموسپرستی، حرفهای نبودن و حساسیت سر این موضوع که مرد نامحرم دست به بدن خواهر، همسر، دختر و یا مادر من نزند به راحتی باعث شد یک «زن» از آسیب نخاعی برسد به قطع نخاع؛ فلج و تمام.
طبق گفتهی ایشان در زمان زلزلهی بم مرکزی برای آسیبدیدگان نخاعی دایر شد به نام مرکز مصدومین نخاعی امام رضا. از ۷ نفر زن پرسیده شد که دقایقی که زیر آوار بودند تحت چه شرایط جسمیای قرار داشتند؟ چه علائمی را حس میکردند؟ از آن ۷ نفر همگی علائمی داشتند که نشان میداد دچار آسیب نخاعی شده بودند. آن روزها و ماهها بم به صحرای محشر شباهت بیشتری داشت تا شهری که شهد شیرین خرما و رطب از نخلهایش میچکد. مدت زیادی نیروی امداد نبود و بعدتر به تعداد نیروها افزوده شد.نیروهای هلال احمر اغلب مرد بودند و حرفهای. ولی به علت تاخیر در رسیدن خیلی از خانوادهها خود دست به کار شده بودند و اعضای خانواده را غیر حرفهای و غیر اصولی از زیر آوار بیرون کشیده بودند. ذات ادمیزاد است دیگر. ترجیح میدهد فلج شود اما بماند. بماند و زندگی کند. اما بعد از رسیدن امدادگران مرد ماجرا فرق کرد. تعدادی از مردان چند خانواده اجازهی نزدیک شدن امدادگران مرد را به آواری که به اصطلاح نوامیسشان در زیر آن مدفون و گرفتار شده بودند، ندادند و خود برای بیرون کشیدن آنها اقدام کردند؛ کاملا غیر حرفهای و بدون داشتن ذرهای تخصص. آن زنان گرفتار طبق بررسی علائم اولیه صرفا دچار «آسیب نخاعی» شده بودند اما ناموسپرستی، حرفهای نبودن و حساسیت سر این موضوع که مرد نامحرم دست به بدن خواهر، همسر، دختر و یا مادر من نزند به راحتی باعث شد یک «زن» از آسیب نخاعی برسد به قطع نخاع؛ فلج و تمام.
آخرین نوشتهها
-
Brandmoord Narges Achikzei. Een doofpot. Een tijdlijn.
-
Eerwraak in Teheran: Moordenaar veroordeeld tot drie jaar gevangenisstraf
-
Eerwraak in Zehlendorf, Duitsland: Man steekt ex-vrouw dood
-
Man doodt vrouw en man in Gilan, Iran
-
Vrouw doodgeschoten voor de ogen van haar 4-jarige zoontje in Rijswijk
-
Eerwraak in Darrehshahr, Iran: 17-jarig meisje vermoord door haar vader
-
Eerwraak in Swat, Pakistan: Vrouw en drie dochters vermoord
-
Eerwraak in Gwalior, India: Vader wurgt zijn dochter
-
Femicide in Sib en Soran, Iran: Man vermoordt echtgenote en schoonmoeder
-
Eerwraak in Bhanpura, India: Vader gearresteerd voor moord op zijn dochter